1 درد دل از جان بودردا طلب دردمندی بایدت ما را طلب
2 درد باید درد باید درد درد مرد باید مرد باید مرد مرد
3 مرد اگر بی درد باشد مرد نیست هر که او مردی بود بی درد نیست
4 دُرد درد عشق می نوشم مدام دردمندم دردمندم والسلام
1 غرق آب و آب را جوئیم ما آبروی ما ز ما جوئیم ما
2 صورت و معنی و جام می مدام آنچه جوئیم از خدا جوئیم ما
1 ای آب حباب آب دریاب سرچشمهٔ این سراب دریاب
2 جامی و شراب و جسم و جانی این جام پر از شراب دریاب
1 هرچه مقصود تو است آن گردد هرچه گوئی چنین چنان گردد
2 آفتاب ار چه شب نهان گردد روز روشن چو شد عیان گردد