1 ای دل، اثر صبح، گه شام که دید یک عاشق صادق نکونام که دید
2 فریاد همی زنی که من سوختهام فریاد مکن، سوختهٔ خام که دید
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی وگر شراب نداری چرا خبر نکنی
2 وگر سه چار قدح از مسیح جان خوردی ز آسمان چهارم چرا گذر نکنی
1 کالی تیشبی آپانسو، ای افندی چلبی نیمشب بر بام مایی، تا کرمی طلبی
2 گه سیهپوش و عصا، که منم کالویروس گه عمامه و نیزهٔ که غریبم عربی
1 جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان مست کن جان را که تا اندررسد در کاروان
2 از خم آن می که گر سرپوش برخیزد از او بررود بر چرخ بویش مست گردد آسمان
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به