- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل ز جا رفت، از پی آن سرو قامت میرود میپرد چشمم به استقبال حیرت میرود
2 کس به ذوق خویش ترک خانمان خود نکرد خونم از بیداد مرهم از جراحت میرود
3 تهنیت نوبر نکرد و گرد خوشحالی نگشت عید ما دایم به قربان مصیبت میرود
4 گر به حشر از جور مهرویان شکایت سر کنم رنگ از رخسار خورشید قیامت میرود
5 زندگی چون تلخ گردد بیدلان پردل شوند مرگ چون راحت شود قدر شجاعت میرود
6 در ره عشقت که آتش خون و خاکش آتشست میروم سر در هوا تا پای جرأت میرود
7 هیچ چیز از ما پسند خاطر خوبان نشد حیرتی دارم که چون هوشم به غارت میرود
8 معصیت کز خاکیان خیزد غباری بیش نیست گر رود گردی چه از باران رحمت میرود
9 توشه تحسین باران همره او کن کلیم این اینجا نمیماند به غربت میرود