- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سوخت دل صد قطره خون در چشم تر دارد هنوز مرد آتش شعله با صد شرر دارد هنوز
2 چشمها بگشاده بر رویم ز خوناب جگر بر نگشته دل ز من با من نظر دارد هنوز
3 داغهای تازه از جسم ضعیفم کم نشد الله الله این درخت خشک بردارد هنوز
4 برکشیدم آه لیکن درد دل تسکین نیافت تیر بیرون رفته پیکان در جگر دارد هنوز
5 خالی از تصویر مجنون نیست لوح روزگار نیست چون من او درین عالم اثر دارد هنوز
6 گفتم ای بی درد در عشق تو بیخود گشته ام گفت عاشق نیست این از خود خبر دارد هنوز
7 شد دو تا قد فضولی از غم گردون ولی میل ابروی بتان سیمبر دارد هنوز