-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل و دین می کنی یغما بدین رخ جهان گشتم ندیدم اینچنین رخ
2 چه آتش پارهٔ بگرفته مأوا بکانون دلم ز آن آتشین رخ
3 بشکر خنده زد آن انگبین لب بنسرین طعنه زد آن یاسمین رخ
4 نیاز آرند خیل نازنینان بر آن سرو ناز نازنین رخ
5 نهند بر آستان سر منکرانت ید و بیضا چو آرد ز آستین رخ
6 ز خط خضر بود آب بقانوش ز لب عیسی دم گردون نشین رخ
7 از آن زلف و جبین در مجمع حسن نموده کفر و دین باهم قرین رخ
8 سوی صورتگر چین گر خرامی بگوید مرحبا حسن آفرین رخ
9 چو اسرار الهی پرده پوش است مگر مرآت حق بینی است این رخ