1 سرّ دور قمر ز ما بشنو آفتابی است در قمر پنهان
1 داد جاروبی به دستم آن نگار گفت کز دریا برانگیزان غبار
2 آب آتش گشت و جاروبم بسوخت گفت کز آتش تو جاروبی برآر
1 هرچه مقصود تو است آن گردد هرچه گوئی چنین چنان گردد
2 آفتاب ار چه شب نهان گردد روز روشن چو شد عیان گردد
1 بیا ای مومن صادق بگو صلوات پیغمبر اگر از جان شدی عاشق بگو صلوات پیغمبر
2 دل خود را منور کن جهانی پر ز عنبر کن دهان پر شهد و شکر کن بگو صلوات پیغمبر