1 سر تا سر دهر عشرتستان تو باد صد رنگ گل طرب به دامان تو باد
2 عید است و بهار خرمی ها دارد جان من و صد چو من به قربان تو باد
1 غمت در بوته دانش گدازد مغز خامان را لبت تنگ شکر سازد دهان تلخ کامان را
2 قضا در کارها اندازه هر کس نگه دارد به قطع وادی غم می گمارد تیزگامان را
1 از وهم قطرگی ست که در خود گمیم ما اما چو وارسیم همان قلزمیم ما
2 در خاک از هوای گل و شمع فارغیم از توسن تو طالب نقش سمیم ما
1 ببین که در گل و مل جلوه گر برای تو کیست؟ مپوش دیده ز حق طالب رضای تو کیست؟
2 چه ناکسی که ز درد فراق می نالی نمی رسی که در این پرده همنوای تو کیست؟