1 مست می آمد و آیینه به دست مژه دارد گل خورشید پرست
2 شوخی مشرب خود را نازم هر گه از دام تمنای تو جست؟
3 مرد در عالم معنی هم مرد چقدر توبه ناکرده شکست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 داد تاراج مزن صبر نینباشته را خجل از عشق مکن طاقت پنداشته را
2 چه دلی داده به دهقانی من ابرکرم خرمنی ساخته ام دانه ناکاشته را
1 تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما
2 مست هوا میکده سایه گلیم داغ است آفتاب ز رشک ایاغ ما
1 روشنگر چشم و دل ما کن شب ما را صیقل نزند تیره دلی مطلب ما را
2 دل شکر تو را از قلم شکوه نویسد باور نکند ساده دلی یا رب ما را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **