سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

دست به جان نمی‌رسد تا به از سعدی شیرازی غزل 326

غزل 326 ام از 1930 غزلیات

دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش

1 دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش

2 قوت شرح عشق تو نیست زبان خامه را گرد در امید تو چند به سر دوانمش

3 ایمنی از خروش من گر به جهان دراوفتد فارغی از فغان من گر به فلک رسانمش

4 آه دریغ و آب چشم ار چه موافق منند آتش عشق آن چنان نیست که وانشانمش

5 هر که بپرسد ای فلان حال دلت چگونه شد خون شد و دم به دم همی از مژه می‌چکانمش

6 عمر من است زلف تو بو که دراز بینمش جان من است لعل تو بو که به لب رسانمش

7 لذت وقت‌های خوش قدر نداشت پیش من گر پس از این دمی چنان یابم قدر دانمش

8 نیست زمام کام دل در کف اختیار من گر نه اجل فرارسد زین همه وارهانمش

9 عشق تو گفته بود هان سعدی و آرزوی من بس نکند ز عاشقی تا ز جهان جهانمش

10 پنجه قصد دشمنان می‌نرسد به خون من وین که به لطف می‌کشد منع نمی‌توانمش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش

شاعر شعر دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش چه کسی است ؟

شاعر شعر دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش سعدی شیرازی می باشد.

شعر دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش چیست ؟

قالب شعر دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش غزل است

مضمون اصلی شعر دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر