-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فرمان نمیبرد این دل چهسان کنم کارم ز دست دل شده مشکل چسان کنم
2 دست قضا بسلسلها بسته خواهشش با این دل اسیر سلاسل چهسان کنم
3 روز ازل جنون و خرد بخش کردهاند مجنون بسعی بیهده عاقل چهسان کنم
4 نقص و کمال جمله خلایق نوشتهاند آنرا که ناقص آمده کامل چهسان کنم
5 با نفس خویش چون نتوانم بر آمدن با خیل دیو راکب و راجل چهسان کنم
6 دل ده مرا نخست و دلیری نظاره کن با دشمن درون من بیدل چهسان کنم
7 کارم گره گره شده چون زلف دلبران یارب علاج عقدهٔ مشگل چهسان کنم
8 افتادهام بدست هجوم رسوم خلق ضبط رسوم مردم جاهل چهسان کنم
9 آزادگان چست بمنزل رسیدهاند با ننگ واپسی من کاهل چهسان کنم
10 فیض و دلش بهم چو نسازند در سلوک در راه دوست قطع مراحل چسان کنم