- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز بر جانم فراقت پادشاهی میکند وآنچ در عالمکشی کرد از تباهی میکند
2 شهر صبرم تا سپاه هجر تو غارت زدند با من آن کردی که با شهری سپاهی میکند
3 بیگناهم کشت عشقت وای اگر بودی گناه! حال چون بودی چو این در بیگناهی میکند؟
4 چشم تو دعوی خونم کرد و ابرو شد گواه کژ چرا شد گرنه میلی در گواهی میکند
5 در غمم گفتی: صبوری کن! بلی، شاید کنم هیچ جایی صبر اگر بیآب ماهی میکند
6 بر ظهیر این غصه کمتر نه که طبع او ز نظم بر سپهر مهر مدح شاه ماهی میکند
7 شهریار شیر کینه نصرت دین بیشکین آنک شمشیرش ز شیران کینهخواهی میکند