رفت حسن تو و عشقت بدل من از طبیب اصفهانی غزل 37

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

رفت حسن تو و عشقت بدل من باقیست

1 رفت حسن تو و عشقت بدل من باقیست رونق افتاده از آن گلشن و گلخن باقیست

2 از فراق تو از آن روی ننالم که هنوز شربت وصل ترا وقت چشیدن باقیست

3 مردم دیده ام از حسرت رویت بازست خانه با خاک برابر شد و روزن باقیست

4 زندگی بار سفر بست و هوس بازبجاست کاروان رفت ازین منزل و برزن باقیست

5 رمقی نیست بتن بسمل ما را که همان در دلش حسرت در خاک تپیدن باقیست

6 از زبان گرچه فتادم، خبرم بازمگیر تاب گفتار نه و ذوق شنیدن باقیست

7 کی شوم از تو تسلی به نگاهی هیهات حسرت روی توام تا دم مردن باقیست

8 میوه باغ تو شد قسمت اغیار و مرا هوس میوه ای از باغ تو چیدن باقیست

9 میبرد بخت بمیخانه ام امروز طبیب که نه ساقی نه قدح نه می روشن باقیست

عکس نوشته
کامنت
comment