- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رفت سنجر پیش زاهر ناگهی گفت از وعظیم ده زاد رهی
2 شیخ زاهر گفت بشنو این سخن چون شبانت کرد حق گرگی مکن
3 خانهٔ خلقی کنی زیر و زبر تا براندازی سرافساری بزر
4 خون بریزی خلق را در صد مقام تا خوری یک لقمهٔ وانگه حرام
5 خوشه چین کوی درویشان توئی در گدا طبعی بتر زیشان توئی