- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نازک شد از وفا دل و قدر جفا شناخت چشم ضعیف روشنی توتیا شناخت
2 در شکوه لب گداختنم آنقدر نبود داغم از اینکه مست تو خود را چرا شناخت
3 در بزم بیزبانی ما هر که جا گرفت صد رنگ جلوه سخن از یک ادا شناخت
4 در حیرتم که آینه بهر چه می خرند خود را دگر ندید کسی که تو را شناخت
5 نظاره پایمال تغافل نمی شود در مجلسی که دل نگه آشنا شناخت
6 زین بیشتر مپرس که دیوانه شب چه شد نشناخت دل ز یاد تو خود را چو واشناخت؟
7 دشمن تری ندیده ز خود در جهان اسیر خود را کسی که یک نگه از چشم ما شناخت