-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا دل دیوانه بود از عافیت دلگیر بود همچو شیون خانه زاد حلقه زنجیر بود
2 گریه چون سیلاب از یک خانه روی دل ندید ناله هر جا رفت نی در ناخن تأثیر بود
3 تیره روزی نیست امروزی که تدبیری کنم این سیه روزی مداد خامه تقدیر بود
4 در کنار مادر دهریم طفل روزه دار رفت ایامی که پستان اهل پرشیر بود
5 از سرم بیرون نخواهد رفت سودایت که عشق بر سر من بیخت هر خاکی که دامنگیر بود
6 در دیار آشنائی روی خندان زخم داشت ابروی بی چین اگر دیدیم با شمشیر بود
7 آتش دوزخ ز ما تردامنان رنگی نداشت آنچه ما را سوخت آنجا خجلت تقصیر بود
8 هر که شد قانع ببوی خانه همسایه ساخت تا بدل بوی کبابی بود چشمم سیر بود
9 از هدف باید کلیم آموختن طرز وفا صد ستم دید و همان رویش بسوی تیر بود