بر سر منبر امامی از عطار نیشابوری الهی نامه 3205

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

بر سر منبر امامی رفته بود

1 بر سر منبر امامی رفته بود گرم گشته این سخن میگفته بود

2 کو خداوندیست بی چون و چرا هرگزش بر دامن آن کبریا

3 از مذلت ذرهٔ ننشست گرد نه نشیند نیز کو پاکست و فرد

4 بیدلی را این سخن آمد بگوش بانگ بر زد گفت ای جاهل خموش

5 زانکه خود گرد مذلت گر رواست دایماً بر دامن آن کبریاست

6 این همه خاکی نمیبینی مدام تا ابد گرد مذلت این تمام

7 دامن آن کبریا کرده بدست کرده چون گردی بران دامن نشست

8 آدمی را هست همچون حق یکی نیست حق را همچو خویشی بیشکی

9 لاجرم مردم همه در کار اوست منتظر بنشستهٔ دیدار اوست

عکس نوشته
کامنت
comment