1 تاآینهروبروی ما بود گلچین بهار کهربا بود
2 یاد دم عشرتی که چون صبح آیینهٔ ما نفسنما بود
3 فریاد شکستهرنگی ما عمری چو نگاه سرمهسا بود
4 شد عجز حجاب ورنه از دل تاکوی تو راه ناله وابود
5 آیینه چه سان گرفت حیرت ازعکس تو دست در حنا بود
6 جوشید ز شعلهٔ تو داغم سرچشمهٔ عجز، کبریا بود
7 در راه تو هرچه از غبارم برداشت فلک کف دعا بود
8 هر آه که برکشیدم از دل چون موج به گوهر آشنا بود
9 دل نیز چو سینه استخوان داشت تا یاد خدنگ او هما بود
10 بشکست دل و نکرد آهی این شیشه عجب تنک صدا بود
11 خون شد دل و ساغر چمن زد میخانهٔ ماگداز ما بود
12 بیدل تاجی که دیدی امروز فردا بینی نشان پا بود