- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت آتش به جای آب ز چشمم فشاند و رفت
2 آمد چو باد و مضطربم کرد همچو برق وز آتشم زبانه به گردون رساند و رفت
3 برخاستم که دست دعایی برآورم دشنام داد و راه دگر کرد و راند و رفت
4 از پی دویدمش که عنان گیریی کنم افراشت تازیانه و مرکب جهاند و رفت
5 وحشی نشد نصیبم ازو تازیانهای چشمم به حسرت از پی او بازماند و رفت