1 خواهد که چون سپند در آتش وطن کند مرغابی آنزمان که بود در میان آب
2 اهل بهشت حمله بدوزخ نهند روی گر ز مهریر حشر بدینسان کشد عذاب
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 فارغ شد از محارق کدورت صفای ملک صافی شد از غبار حوادث هوای ملک
2 دید از سعود تارک کیوان فرود خویش بر هر قدم گهی که بیاسود پای ملک
1 چو رفت شاه کواکب ببار گاه حمل هزار نقش بر آورد کار گاه عمل
2 محاسبان صبا باز خامه جعد کنند گشند بر رخ تقویم بوستان جدول
1 تافت چو صبح دوُیم شاخ ملمع سلب جرم فلک زیر پای چشمه خور، زیر لب
2 هودج غنچه چنان بند قماط حریر شاخ شکوفه کشان طرف ردای قصب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به