- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به خرابات گرو شد سر و دستار مرا طلبم کن ز خرابات و به دست آر مرا
2 بفغانند مغان از من و از زاری من شاید از پیر مغان هم ندهد بار مرا
3 ساخت اندر دل ما یار خراباتی جای ز خرابات به جایی مبر، ای یار، مرا
4 اندر آمد شب و تا صومعه، زین جا که منم راه دورست، درین میکده بگذار مرا
5 مستم از عشق و خراب از می و بیهوش از دوست دستگیری کن و امروز نگه دار مرا
6 رندیی کان سبب کم زنی من باشد به ز زهدی که شود موجب پندار مرا
7 جای من دور کن از حلقهٔ این مدعیان که بدیشان نتوان دوخت به مسمار مرا
8 برتن از عشق چو پر فایده بندی دارم پند بیفایده در دل نکند کار مرا
9 گر از این کار زیانم برسد، باکی نیست اوحدی، سود ندارد، مکن انکار مرا