-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به لاله دوش نسرین گفت برخیزیم مستانه به دامان گل تازه درآویزیم مستانه
2 چو باده بر سر باده خوریم از گلرخ ساده بیا تا چون گل و لاله درآمیزیم مستانه
3 چو نرگس شوخ چشم آمد سمن را رشک و خشم آمد به نسرین گفت تا ما هم براستیزیم مستانه
4 بت گلروی چون شکر چو غنچه بسته بود آن در چو در بگشاد وقت آمد که درریزیم مستانه
5 که جانها کز الست آمد بسی بیخویش و مست آمد از آن در آب و گل هر دم همیلغزیم مستانه
6 دلا تو اندر این شادی ز سرو آموز آزادی که تا از جرم و از توبه بپرهیزیم مستانه
7 صلاح دیده ره بین صلاح الدین صلاح الدین برای او ز خود شاید که بگریزیم مستانه