- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکم صوفیی را زبون کرد و فرج دو دینار بر هر دوان کرد خرج
2 یکی گفتش از دوستان در نهفت چه کردی بدین هر دو دینار؟ گفت
3 به دیناری از پشت راندم نشاط به دیگر، شکم را کشیدم سماط
4 فرومایگی کردم و ابلهی که این همچنان پر نشد وآن تهی
5 غذا گر لطیف است و گر سرسری چو دیرت به دست اوفتد خوش خوری
6 سر آنگه به بالین نهد هوشمند که خوابش به قهر آورد در کمند
7 مجال سخن تا نیابی مگوی چو میدان نبینی نگه دار گوی
8 وز اندازه بیرون، مرو پیش زن نه دیوانهای تیغ بر خود مزن
9 به بی رغبتی شهوت انگیختن به رغبت بود خون خود ریختن