- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت با درویش روزی یک خسی که ترا اینجا نمیداند کسی
2 گفت او گر مینداند عامیم خویش را من نیک میدانم کیم
3 وای اگر بر عکس بودی درد و ریش او بدی بینای من من کور خویش
4 احمقم گیر احمقم من نیکبخت بخت بهتر از لجاج و روی سخت
5 این سخن بر وفق ظنت میجهد ورنه بختم داد عقلم هم دهد