-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت یا عمر چه حکمت بود و سر حبس آن صافی درین جای کدر
2 آب صافی در گلی پنهان شده جان صافی بستهٔ ابدان شده
3 گفت تو بحثی شگرفی میکنی معنیی را بند حرفی میکنی
4 حبس کردی معنی آزاد را بند حرفی کردهای تو یاد را
5 از برای فایده این کردهای تو که خود از فایده در پردهای
6 آنک از وی فایده زاییده شد چون نبیند آنچ ما را دیده شد
7 صد هزاران فایدهست و هر یکی صد هزاران پیش آن یک اندکی
8 آن دم نطقت که جزو جزوهاست فایده شد کل کل خالی چراست
9 تو که جزوی کار تو با فایدهست پس چرا در طعن کل آری تو دست
10 گفت را گر فایده نبود مگو ور بود هل اعتراض و شکر جو
11 شکر یزدان طوق هر گردن بود نی جدال و رو ترش کردن بود
12 گر ترشرو بودن آمد شکر و بس پس چو سرکه شکرگویی نیست کس
13 سرکه را گر راه باید در جگر گو بشو سرکنگبین او از شکر
14 معنی اندر شعر جز با خبط نیست چون قلاسنگست و اندر ضبط نیست