-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به آفتاب شهم گفت هین مکن این ناز که گر تو روی بپوشی کنیم ما رو باز
2 دمی که شعشعه این جمال درتابد صد آفتاب شود آن زمان سیاه و مجاز
3 کسی شود به تو غره که روی دوست ندید کسی که دید مرا کی کند تو را اعزاز
4 ز گازران مگریز و به زیر ابر مرو که ابر را و تو را من درآورم به نیاز
5 اگر چه جان و جهانی خوش به توست جهان نگون شوی چو رخم دلبری کند آغاز
6 مرا هزار جهانست پر ز نور و نعیم چه ناز میرسدت با من ای کمین خباز
7 عباد را برهانم ز نان و از نانبا حیات من بدهدشان حیات و عمر دراز
8 ز آفتاب گذشتیم خیز ای ناهید بیار باده و نقل و نبات و نی بنواز
9 زمانه با تو نسازد تو سازوارش کن به چنگ ما ده سغراق و چنگ را ده ساز
10 نبات و جامد و حیوان همه ز تو مستند دمی بدین دو سه مخمور بینوا پرداز
11 حیات با تو خوشست و ممات با تو خوشست گهیم همچو شکر بفسران گهی بگداز
12 چو ماه همره من شد سفر مرا حضرست به زیر سایه او میروم نشیب و فراز
13 ز آسمان شنوم من که عاقبت محمود خموش باش که محمود گشت کار ایاز