گفت از ادیب الممالک فراهانی دیوان اشعار 5

ادیب الممالک فراهانی

آثار ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

گفت تیمور که این ملک شود برهم و درهم

1 گفت تیمور که این ملک شود برهم و درهم نو شود واقعه فاجعه قتل محرم

2 لشکر صبر گریزد که چنین خواسته ایزد ملک ری جمله به یغما رود و کس نستیزد

3 نعره توپ وتفنگ از در و دیوار خروشد بگریزد سر لشگر نتواند که بکوشد

4 غارت و قتل در آن ناحیه تا چند بماند شاه ایران به کمند افتد و در بند بماند

5 پادشاهی است که شاهی نکند سالی و ماهی هر گدائی شده در دوره او صدری و شاهی

6 ده نشینان جهان در طلب ملک جهانند در پی تخت کیانند و ندانی که کیانند

7 رستخیزی است در آن روز بهر شهر و زمینی هر کسی در پی تختی و کلاهی و نگینی

8 شاه از تخت فرود آید و دستور ز کرسی ظلم چندانکه ببینی و ندانی ز که پرسی

9 هر زمان ناله آید ز دل سرور و سردار شهرها یکسره ویرانه و سرها همه بر دار

10 سر و سردار گرفتار عذابند در ایران شهر پاتخت ملک ناصردین شه شده ویران

11 ناصحا منع مکن از من و تیمور که مستیم در شیون بگشودیم و لب از زمزمه بستیم

عکس نوشته
کامنت
comment