گفت دیوار قصر پادشهی از پروین اعتصامی قطعه‌ 34

پروین اعتصامی

آثار پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

گفت دیوار قصر پادشهی

1 گفت دیوار قصر پادشهی که بلندی، مرا سزاوار است

2 هر که مانند من سرافرازد پایدار و بلند مقدار است

3 فرخم زان سبب که سایهٔ من جای آسایش جهاندار است

4 نقش بام و درم ز سیم و زر است پرده‌ام از حریر گلنار است

5 در پناه من ایمن است ز رنج شاه، گر خفته یا که بیدار است

6 سوی من، دزد ره نیابد از آنک تا کمند افکند گرفتار است

7 همگی بر در منند گدای هر چه میر و وزیر و سالار است

8 قفل سیمم بنزد سیمگر است پردهٔ اطلسم ببازار است

9 با منش هیچ حیله در نگرفت گرچه شبگرد چرخ، غدار است

10 باد و برفم بسی بخست و هنوز قوت و استقامتم یار است

11 من ز تدبیر خود بلند شدم هر که کوته نظر بود خوار است

12 نیکبخت آنکه نیتش نیکوست نیکنام آنکه نیک رفتار است

13 قرنها رفت و هیچ خم نشدم گر چه دائم بپشت من بار است

14 اثر من بجای خواهد ماند زانکه محکم‌ترین آثار است

15 پایه گفت اینقدر بخویش مناز در و دیوار و بام، بسیار است

16 اندر آنجا که کار باید کرد چه فضیلت برای گفتار است

17 نشنیدی که مردم هنری هنر و فضل را خریدار است

18 معرفت هر چه هست در معنی است نه درین صورت پدیدار است

19 گرچه فرخنده است مرغ همای چونکه افتاد و مرد، مردار است

20 از تو، کار تو پیشرفت نکرد نکتهٔ دیگری درین کار است

21 همه سنگینی تو، روی من است گر جوی، گر هزار خروار است

22 تو ز من داری این گرانسنگی پیکر بی روان، سبکسار است

23 همه بر پای، از ثبات منند هر چه ایوان و بام و انبار است

24 گر چه این کاخ را منم بنیاد سخن از خویش گفتنم عار است

25 کارها را شمردن آسان است فکر و تدبیر کار دشوار است

26 بار هر رهنورد، یکسان نیست این سبکبار و آن گرانبار است

27 هر کسی را وظیفه و عملی است رشته‌ای پود و رشته‌ای تار است

28 وقت پرواز، بال و پر باید که نه این کار چنگ و منقار است

29 همه پروردگان آب و گلند هر چه در باغ از گل و خار است

30 عافیت از طبیب تنها نیست هر ز دارو، هم از پرستار است

31 هر کجا نقطه‌ای و دائره‌ایست قصه‌ای هم ز سیر پرگار است

32 رو، که اول حدیث پایه کنند هر کجا گفتگوی دیوار است

عکس نوشته
کامنت
comment