- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روبهی پیر روبهی را گفت کای تو با عقل و رای و دانش جفت
2 چابکی کن دو صد درم بستان نامهٔ ما بدین سگان برسان
3 گفت اجرت فزون ز دردسر است لیک کاری عظیم با خطر است
4 زین زیان چونکه جان من فرسود درمت آنگهم چه دارد سود
5 ایمنی از قضایت ای الله هست نزدیک عقل عین گناه
6 ایمنی کرد هر دو را بدنام آن عزازیل و آن دگر بلعام