- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت صوفی که چه بودی کین جهان ابروی رحمت گشادی جاودان
2 هر دمی شوری نیاوردی به پیش بر نیاوردی ز تلوینهاش نیش
3 شب ندزدیدی چراغ روز را دی نبردی باغ عیش آموز را
4 جام صحت را نبودی سنگ تب آمنی با خوف ناوردی کرب
5 خود چه کم گشتی ز جود و رحمتش گر نبودی خرخشه در نعمتش