- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت سقراط حکیم آن مرد پاک در رهی میشد پیاده دردناک
2 سائلی گفتش ملوک روزگار جمله میجویندت و تو بر کنار
3 معتقد داری بسی اسبی بخواه تا پیاده رفتنت نبود براه
4 گفت هم بر پای من بار تنم به که بار منتی برگردنم
5 هرچه در عالم طلب دارد یکی زان بسی بهتر فراغت بیشکی
6 در سخن گر چه بلاغت باشدم آن بلاغت در فراغت باشدم
7 گر شوم سرگشتهٔ هر بی خبر نه بلاغت ماندم نه شعر تر
8 گرچه شه را منصب اسکندریست بنده کردن خویشتن را از خریست