گفت از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 38

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

گفت پیغامبر که رحم آرید بر

1 گفت پیغامبر که رحم آرید بر جان من کان غنیا فافتقر

2 والذی کان عزیزا فاحتقر او صفیا عالما بین المضر

3 گفت پیغامبر که با این سه گروه رحم آرید ار ز سنگید و ز کوه

4 آنک او بعد از رئیسی خوار شد وآن توانگر هم که بی‌دینار شد

5 وآن سوم آن عالمی که اندر جهان مبتلی گردد میان ابلهان

6 زانک از عزت به خواری آمدن هم‌چو قطع عضو باشد از بدن

7 عضو گردد مرده کز تن وا برید نو بریده جنبد اما نی مدید

8 هر که از جام الست او خورد پار هستش امسال آفت رنج و خمار

9 وآنک چون سگ ز اصل کهدانی بود کی مرورا حرص سلطانی بود

10 توبه او جوید که کردست او گناه آه او گوید که گم کردست راه

عکس نوشته
کامنت
comment