- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نموده صبح صادق جامه پاره فتاد، لرزه بر جان ستاره
2 در آن مجلس که خلد جاودان بود ز آثار جمالش هم چنان بود
3 که گر از چشم پابیرون نهادی نگه چون مست از پا اوفتادی
4 چو عکس آن رخ چون سیم ساده فتاده دیدم اندر جام باده
5 گمان بردم که خورشید جهانتاب ز شرمش سر فرو برداست در آب