-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت هر رازی نشاید باز گفت جفت طاق آید گهی گه طاق جفت
2 از صفا گر دم زنی با آینه تیره گردد زود با ما آینه
3 در بیان این سه کم جنبان لبت از ذهاب و از ذهب وز مذهبت
4 کین سه را خصمست بسیار و عدو در کمینت ایستد چون داند او
5 ور بگویی با یکی دو الوداع کل سر جاوز الاثنین شاع
6 گر دو سه پرنده را بندی بهم بر زمین مانند محبوس از الم
7 مشورت دارند سرپوشیده خوب در کنایت با غلطافکن مشوب
8 مشورت کردی پیمبر بستهسر گفته ایشانش جواب و بیخبر
9 در مثالی بسته گفتی رای را تا ندانند خصم از سر پای را
10 او جواب خویش بگرفتی ازو وز سؤالش مینبردی غیر بو