-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت نه نه مهلتم باید نهاد عشوهها کم ده تو کم پیمای باد
2 حق تعالی وحی کردش در زمان مهلتش ده متسع مهراس از آن
3 این چهل روزش بده مهلت بطوع تا سگالد مکرها او نوع نوع
4 تا بکوشد او که نی من خفتهام تیز رو گو پیش ره بگرفتهام
5 حیلههاشان را همه برهم زنم و آنچ افزایند من بر کم زنم
6 آب را آرند من آتش کنم نوش و خوش گیرند و من ناخوش کنم
7 مهر پیوندند و من ویران کنم آنک اندر وهم نارند آن کنم
8 تو مترس و مهلتش ده دمدراز گو سپه گرد آر و صد حیلت بساز