جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

گفت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2059

غزل 2059 ام از 6329 غزلیات

گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان

1 گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان آمد آن گلعذار کوفت مرا بر دهان

2 گفت که سلطان منم جان گلستان منم حضرت چون من شهی وآنگه یاد فلان

3 دف منی هین مخور سیلی هر ناکسی نای منی هین مکن از دم هر کس فغان

4 پیش چو من کیقباد چشم بدم دور باد شرم ندارد کسی یاد کند از کهان

5 جغد بود کو به باغ یاد خرابه کند زاغ بود کو بهار یاد کند از خزان

6 چنگ به من درزدی چنگ منی در کنار تار که در زخمه‌ام سست شود بگسلان

7 پشت جهان دیده‌ای روی جهان را ببین پشت به خود کن که تا روی نماید جهان

8 ای قمر زیر میغ خویش ندیدی دریغ چند چو سایه دوی در پی این دیگران

9 بس که مرا دام شعر از دغلی بند کرد تا که ز دستم شکار جست سوی گلستان

10 در پی دزدی بدم دزد دگر بانگ کرد هشتم بازآمدم گفتم و هین چیست آن

11 گفت که اینک نشان دزد تو این سوی رفت دزد مرا باد داد آن دغل کژنشان

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان

شاعر شعر گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان چه کسی است ؟

شاعر شعر گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان چیست ؟

قالب شعر گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان غزل است

مضمون اصلی شعر گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر