1 گفتمت چونتو من دلشده را یار شوی مرهم سینه و آرام دل زار شوی
2 نه دل زار مرا مایۀ آزار شوی عاقبت ساقی خلوتکه اغیار شوی
1 بر مسند کبریا نه جز جای علی بر دوش نبی سزا نه جز پای علی
2 دادی گوهی خرد بیکتائی او گر ذات نبی نبود همتای علی
1 بسکه خونبار است چشم خامه ام بوی خون آید همی از نامه ام
2 ترسمش خون باز بندد راه را سوی شه نابرده عبدالله را