- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدو گفت کای زنگی دیو چهر بگیری زمن دستبردی بدهر
2 چنانت ز میدان فرستم بدر که بر تو بگریند مام و پدر
3 بگفت این و برداشت گرز کشن بغرید ماننده اهرمن
4 بزد بر سر گرد نسناس تیز مر آن گرز کین همچو الماس تیز
5 فتاد از بر فیل بر خاک خوار به یک گرز برگشت از کارزار
6 چو هیتال دید آن رقیب سپاه که شد کشته بلال در رزمگاه
7 ز سر شهپر خسروی برگرفت ببارید خون دست بر سر گرفت
8 چو برگشت بخت از من خاکسار چو شد کشته بلال خنجر گزار