1 بدو گفت کای پیر زنار بند قلم باشد آن بردر هوشمند
2 سواره به انگشت،پویان به سر همی ریزد از وی سراسر گهر
3 به پیری سرشتی و آنگه بجوی نماند تو این داستان را بگوی
4 از این بهترت هست چیزی بیار ترا هست میدان بدین سان چهار
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 سپهبد چو بشنید گفتار او به دل خرم از کار و دیدار او
2 دگر گفت کای پیر دانش پژوه چه چیز است نیکو میان گروه
1 چو بشنید زین گونه کید گزین فرود آمد از تخت و برشد به زین
2 زدل، کینه و درد و غم دور کرد به پیش اندران پاک دستورکرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **