-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 گفتشان در خواب کای اولاد من نیست ممکن ظاهر این را دم زدن
2 فاش و مطلق گفتنم دستور نیست لیک راز از پیش چشمم دور نیست
3 لیک بنمایم نشانی با شما تا شود پیدا شما را این خفا
4 نور چشمانم چو آنجا گه روید از مقام خفتنش آگه شوید
5 آن زمان که خفته باشد آن حکیم آن عصا را قصد کن بگذار بیم
6 گر بدزدی و توانی ساحرست چارهٔ ساحر بر تو حاضرست
7 ور نتانی هان و هان آن ایزدیست او رسول ذوالجلال و مهتدیست
8 گر جهان فرعون گیرد شرق و غرب سرنگون آید خدا آنگاه حرب
9 این نشان راست دادم جان باب بر نویس الله اعلم بالصواب
10 جان بابا چون بخسپد ساحری سحر و مکرش را نباشد رهبری
11 چونک چوپان خفت گرگ آمن شود چونک خفت آن جهد او ساکن شود
12 لیک حیوانی که چوپانش خداست گرگ را آنجا امید و ره کجاست
13 جادوی که حق کند حقست و راست جادوی خواندن مر آن حق را خطاست
14 جان بابا این نشان قاطعست گر بمیرد نیز حقش رافعست