🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

گفت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 187

مثنوی معنوی 187 ام از 6329 دفتر سوم

گفت من مستسقیم آبم کشد

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32

1 گفت من مستسقیم آبم کشد گرچه می‌دانم که هم آبم کشد

2 هیچ مستقسقی بنگریزد ز آب گر دو صد بارش کند مات و خراب

3 گر بیاماسد مرا دست و شکم عشق آب از من نخواهد گشت کم

4 گویم آنگه که بپرسند از بطون کاشکی بحرم روان بودی درون

5 خیک اشکم گو بدر از موج آب گر بمیرم هست مرگم مستطاب

6 من بهر جایی که بینم آب جو رشکم آید بودمی من جای او

7 دست چون دف و شکم همچون دهل طبل عشق آب می‌کوبم چو گل

8 گر بریزد خونم آن روح الامین جرعه جرعه خون خورم همچون زمین

9 چون زمین وچون جنین خون‌خواره‌ام تا که عاشق گشته‌ام این کاره‌ام

10 شب همی‌جوشم در آتش همچو دیگ روز تا شب خون خورم مانند ریگ

11 من پشیمانم که مکر انگیختم از مراد خشم او بگریختم

12 گو بران بر جان مستم خشم خویش عید قربان اوست و عاشق گاومیش

13 گاو اگر خسپد وگر چیزی خورد بهر عید و ذبح او می‌پرورد

14 گاو موسی دان مرا جان داده‌ای جزو جزوم حشر هر آزاده‌ای

15 گاو موسی بود قربان گشته‌ای کمترین جزوش حیات کشته‌ای

16 برجهید آن کشته ز آسیبش ز جا در خطاب اضربوه بعضها

17 یا کرامی اذبحوا هذا البقر ان اردتم حشر ارواح النظر

18 از جمادی مردم و نامی شدم وز نما مردم به حیوان برزدم

19 مردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم

20 حملهٔ دیگر بمیرم از بشر تا بر آرم از ملایک پر و سر

21 وز ملک هم بایدم جستن ز جو کل شیء هالک الا وجهه

22 بار دیگر از ملک قربان شوم آنچ اندر وهم ناید آن شوم

23 پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم که انا الیه راجعون

24 مرگ دان آنک اتفاق امتست کاب حیوانی نهان در ظلمتست

25 همچو نیلوفر برو زین طرف جو همچو مستسقی حریص و مرگ‌جو

26 مرگ او آبست و او جویای آب می‌خورد والله اعلم بالصواب

27 ای فسرده عاشق ننگین نمد کو ز بیم جان ز جانان می‌رمد

28 سوی تیغ عشقش ای ننگ زنان صد هزاران جان نگر دستک‌زنان

29 جوی دیدی کوزه اندر جوی ریز آب را از جوی کی باشد گریز

30 آب کوزه چون در آب جو شود محو گردد در وی و جو او شود

31 وصف او فانی شد و ذاتش بقا زین سپس نه کم شود نه بدلقا

32 خویش را بر نخل او آویختم عذر آن را که ازو بگریختم

جلال الدین محمد مولوی(مولانا) از شاعران بزرگ قرن 7 هجری می باشد و سبک شعری ایشان عراقی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر گفت من مستسقیم آبم کشد مثنوی معنوی 187 ام از 6329 دفتر سوم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد
شعر قالب : مثنوی معنوی سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گفت من مستسقیم آبم کشد

شاعر شعر گفت من مستسقیم آبم کشد چه کسی است ؟

شاعر شعر گفت من مستسقیم آبم کشد جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر گفت من مستسقیم آبم کشد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر گفت من مستسقیم آبم کشد چیست ؟

قالب شعر گفت من مستسقیم آبم کشد مثنوی معنوی است

سبک شعر گفت من مستسقیم آبم کشد چیست ؟

سبک شعر گفت من مستسقیم آبم کشد سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر گفت من مستسقیم آبم کشد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

گفت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 187

مثنوی معنوی 187 ام از 6329 دفتر سوم
بنر