-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 گفت بخشیدم بدو ایمان نعم ور تو خواهی این زمان زندهش کنم
2 بلک جمله مردگان خاک را این زمان زنده کنم بهر ترا
3 گفت موسی این جهان مردنست آن جهان انگیز کانجا روشنست
4 این فناجا چون جهان بود نیست بازگشت عاریت بس سود نیست
5 رحمتی افشان بر ایشان هم کنون در نهانخانهٔ لدینا محضرون
6 تابدانی که زیان جسم و مال سود جان باشد رهاند از وبال
7 پس ریاضت را به جان شو مشتری چون سپردی تن به خدمت جان بری
8 ور ریاضت آیدت بی اختیار سر بنه شکرانه ده ای کامیار
9 چون حقت داد آن ریاضت شکر کن تو نکردی او کشیدت ز امر کن