🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
سلطان ولد

سلطان ولد

سلطان ولد
سلطان ولد

گفت من نیکخواه ایشانم از سلطان ولد ولدنامه 51

ولدنامه 51 ام از 171 ولدنامه

گفت من نیکخواه ایشانم

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33

1 گفت من نیکخواه ایشانم مهربان با همه چو خویشانم

2 این سزای من است و کردارم عوض گل خلند چون خارم

3 وای بر قوم اگر کنم نفرین همه را مال و سررود هم دین

4 راستین شیخ همچو سر باشد غیر او قالب بشر باشد

5 زنده بیسر کسی کجا ماند پای بی سر ره از کجا داند

6 دست و پائی که شد جدا از تن گرچه جنبد ولی ندارد فن

7 جنبش از وی رود شود ساکن عضو مرده یقین بود ساکن

8 خلق بیدین بدان جدازسراند نقششان چون بشر ولیک خراند

9 زندگیشان دراز خود نکشد ملک الموت جمله را بکشد

10 سر بریده اگر شود جنبان تو در آن حال ساکنش میدان

11 زانکه هر جنبشی که بیمدد است زود ساکن شود چو بیصدد است

12 وقت جنبش ورا تو ساکن بین هرچه مقدور گشت کائن بین

13 اهل دل را حیاتشان باقیست جانشان هم شراب و هم ساقیست

14 مرگ ایشان چو نقل از خانه است رفتن از جان بسوی جانانه است

15 صدر جنت شده است جای همه حق در آن گشته کدخدای همه

16 مدتی بود خانه شان دنیا مرگشان باز برد در عقبی

17 اینچنین مرگ را مگوی تو مرگ بلکه گو بینوا رسید ببرگ

18 خشمگین شد از آن گروه لئیم گشت واقف ز راز شیخ علیم

19 هر دو با هم ز قوم گردیدند صحبت جمله را چو گ ردیدند

20 ره ندادند دیگر ایشان را آن لئیمان کور بیجان را

21 مدتی چون بر این حدیث گذشت جمله را خشک گشت روضه و کشت

22 مدد از حق بدو بریده شد آن لاجرم بر نرست در بستان

23 همه گشتند سرد از آن گرمی رویشان سخت شد ز بیشرمی

24 معرفتشان نماند و بسته شدند همگان دلفکار و خسته شدند

25 روزشان گشت همچو شب تاریک گردن جمله شد ز غم باریک

26 روزها شیخ را نمیدیدند همه شب خواب بد همیدیدند

27 آخر کار جمله دانستند همچو ماتم زده بهم شستند

28 هر یکی دست خود همیخائید از دلش غصه ها همیزائید

29 گفته با هم اگر چنین ماند چه شود حال ما خدا داند

30 پیش از آنکه رویم جمله ز دست چاره سازیم تا رهیم ز شست

31 سوی ایشان رویم توبه کنان وصل جوئیم تا رود هجران

32 همه جمع آمدند بر در او مینهادند بر زمین سرو رو

33

سلطان ولد از شاعران بزرگ قرن 7 هجری می باشد و سبک شعری ایشان عراقی است.
اثر گفت من نیکخواه ایشانم ولدنامه 51 ام از 171 ولدنامه سلطان ولد می باشد
شعر قالب : ولدنامه سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر گفت من نیکخواه ایشانم

شاعر شعر گفت من نیکخواه ایشانم چه کسی است ؟

شاعر شعر گفت من نیکخواه ایشانم سلطان ولد می باشد.

شعر گفت من نیکخواه ایشانم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر گفت من نیکخواه ایشانم چیست ؟

قالب شعر گفت من نیکخواه ایشانم ولدنامه است

سبک شعر گفت من نیکخواه ایشانم چیست ؟

سبک شعر گفت من نیکخواه ایشانم سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر گفت من نیکخواه ایشانم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
سلطان ولد

گفت من نیکخواه ایشانم از سلطان ولد ولدنامه 51

ولدنامه 51 ام از 171 ولدنامه
بنر