گفت ایاز آمد از عطار نیشابوری الهی نامه 3134

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

گفت ایاز آمد بر سلطان پگاه

1 گفت ایاز آمد بر سلطان پگاه چهرهٔ گلناریش مانند کاه

2 نه طراوت مانده در رخسار او نه حلاوت مانده در گفتار او

3 گفت شاه آخر چه بودت ای ایاس کاتشم در دل فکندی بیقیاس

4 بود پیش شاه خلقی بیشمار هر یکی از بهر کاری بیقرار

5 گفت خلق بی حسابند این همه چون بگویم چون حجابند این همه

6 شاه خالی کرد حالی جایگاه تا ایاز آنجا بماند و پادشاه

7 گفت اکنون راز برگوی این زمان چون حجاب خلق برخاست از میان

8 گفت شاها من حجابم چون کنم خویش را بو کز میان بیرون کنم

9 چون حجاب خویش در عالم منم خلق بود آن دم حجاب این دم منم

10 تا که میماند ز من یک موی باز نیست روی آنکه بتوان گفت راز

11 چون نمانم من تو مانی جمله پاک راز من آنگه برون جو شد ز خاک

12 پاکبازانی که درویش آمدند هر نفس در محو خود بیش آمدند

13 در حقیقت جمله او را خواستند لاجرم خصمی خود را خاستند

عکس نوشته
کامنت
comment