- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خنجر کشید و عربده با اهل حال کرد آن ترک مست بین که چه با خود خیال کرد
2 حسنش یکی هزار شد و آمد از سفر خوش آن هوا که پرورش این نهال کرد
3 هر شیوه یی ز صورت او معنییست خاص غافل همین ملاحظه ی خط و خال کرد
4 ناصح برو که انس نگیرد به هیچ کس دیوانه یی که همدمی آن غزال کرد
5 یا رب چه شد که از سر ما سایه برگرفت سروی که کارها همه بر اعتدال کرد
6 ایزد ترا ز بهر دل خلق آفرید وانگه چنین سرآمد و صاحب جمال کرد
7 بگذار خون غیر جوانان بروزگار کاین شحنه چند خون چنین پایمال کرد
8 خونم چو آب خورد لبت وه چه خط نوشت آنکس که بر تو خون فغانی حلال کرد