ریخت خونم را و برد از پیش از وحشی بافقی غزل 247

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد کیش

1 ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد کیش خون چون من بیکسی آسان توان بردن ز پیش

2 هست بیش از طاقت من بار اندوه فراق بیش ازین طاقت ندارم گفته‌ام سد بار بیش

3 ناوکت گفتم زدل بگذشت رنجیدی به جان جان من گفتم خطایی مگذران از لطف خویش

4 از کدامین درد خود نالم که از دست غمت سینه‌ام چون دل فکار است و درون چون سینه ریش

5 نوش عشرت نیست وحشی در جهان بی نیش غم آرزوی نوش اگر داری منال از زخم نیش

عکس نوشته
کامنت
comment