- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرگز به باغ دهر گیائی وفا نکرد هرگز ز شست چرخ خدنگی خطا نکرد
2 خیاط روزگار به بالای هیچ کس پیراهنی ندوخت که آخر قبا نکرد
3 نقدی نداد دهر که حالی دغل نشد نردی نباخت چرخ که آخر دغا نکرد
4 گردون در آفتاب سلامت کرا نشاند کآخر چو صبح اولش اندک بقا نکرد
5 کی دیدهای دو دوست که جوزا صفت بدند کایامشان چو نعش یک از یک جدا نکرد
6 وقتی شنیدهام که وفا کرد روزگار دیدم به چشم خویش که در عهد ما نکرد
7 دهر اژدهای مردم خوار است و فرخ آنک خود را نوالهٔ دم این اژدها نکرد
8 بس کس که اوفتاد در این غرقه گاه غم چشم خلاص داشت سفینهش وفا نکرد
9 آن مهره دیدهای تو که در ششدر اوفتاد هرگه که خواست رفت حریفش رها نکرد
10 خاقانیا به چشم جهان خاک درفکن کو درد چشم جان تو را توتیا نکرد