- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کرده خونم را صف مژگان چراغان زیر پوست موج نشتر می زند نبض شهیدان زیر پوست
2 بیش از این با حسرت سرشار بازی چون کنم بند بندم تا به کی رقصد چو طفلان زیر پوست
3 می توان از پوست پوشی ملک دارایی گرفت داد شهرت می زند طبل سلیمان زیر پوست
4 رشک گو خونم بریز و شوق گو نامم مبر عضو عضوم می تپد از دل چه پنهان زیر پوست
5 پیچ و تابم بیش از این شبهای بیتابی مپرس گشته مغز استخوانم سنبلستان زیر پوست
6 وصف رویت می کنم چون غنچه رسوا زیر لب بوی زلفت می کنم چون نافه پنهان زیر پوست