- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می را چو آب، لعل تو بر خود حلال کرد گویا که خون بیگنهانش خیال کرد
2 حالی نداشتم که توان گفت، بی شراب ساقی به یک پیالهام از اهل حال کرد
3 بلبل دم از خصومت طوطی زند، مگر آیینه را ز عکس رخت گل خیال کرد؟
4 در بالشیم روز به روز از هوای تو آخر هوای سرو تو ما را نهال کرد
5 مجنون چرا هوایی صحرا بود، مگر لیلی بر او کرشمه به چشم غزال کرد؟
6 بر صفحه زمانه، سخن را ز بیکسی هر سر بریده همچو قلم پایمال کرد
7 قدسی کسی که دوستی از خلق چشم داشت اوقات خویش صرف خیال محال کرد