1 از قدش جلوه باز کام گرفت هر قدم حیرتی به دام گرفت
2 زهد مشرب پرست را نازم در شب روزه رفت و جام گرفت
3 توبه می درست پیمان نیست نتوان روزه حرام گرفت
4 عسس باده بین که ماه صیام صبح را در لباس شام گرفت
5 وقت صبح است ساغر نگهی می بیگانگی قوام گرفت
1 جنون نمی کند از خویشتن جدا ما را چه احتیاج به یاران آشنا ما را
2 اگر چه ساده خیالیم ساده لوح نه ایم کدام وعده چه دل دیده ای کجا ما را
1 رام طاعتیم و کشاکش کمند ما صید دلیم و گردن تسلیم بند ما
2 شکر فروش خنده او زهر چشم او تلخی فزای گریه ما زهرخند ما
1 عشق ساغر داده شوق تشنه دیدار مرا خواب آسایش نبیند چشم بیدار مرا
2 هر نفس از ساغر اشکم بهاری تر دماغ خوی او برخود شگون دانسته آزار مرا