- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گلخنی کرد به شاهی نگاه رفت دلش در خم گیسوی شاه
2 شه چو به گرما به رسیدی فراز سوخته برویش برابر نماز
3 در رخ شه دیدی و بگریستی گاه به مردی و گهی زیستی
4 شاه در و دید و دریافتی در دل از آن سوز اثر یافتی
5 کردی از آن گریهٔ دزدیده جوش خندهٔ دزدیده نهفتی بنوش
6 روزی از آن غم که غانش گرفت جذبهٔ عاشق رگ جانش گرفت
7 رخش ز گرما به دگر سوی تافت گرم سوی گلخنی خود شتافت
8 گلخنی سوخته کان سوی دید تاب نیاورد چو آن روی دید
9 او شده زان سوی به نظاره غرق سوی دگر شعله گرفتش چو برق
10 سوخت ز تن نیمی و برخاست دود او به تماشا ز خود آگه نبود
11 سوختنش دید چو معشوق خام تا به دود سوخته بود او تمام
12 ای که بمیری ز تف یک شرار لاف چو خسرو مزن از عشق یار